
تضاد یا مشکل، همان چیزی است که از آن خوشمان نمیآید و ما را در حال و هوای منفی، نگه میدارد. لحظه ای که چیزی در زندگی ما رمیدهد در ما احساس ناراحتی و بی رغبتی ایجاد میکند و زمانی را صرف گله و شکایت از آن میکنیم؛ دربارهی آن حرف میزنیم و اعلام میکنیم که آن را نمیخواهیم. توجه به تضاد و شناسایی آن به عنوان چیزی که آن را نمیخواهیم، ما را در قبال آنچه میخواهیم، روشن تر میکند. حال میتوانیم از خود بپرسیم: حالا که این را نمیخواهیم، پس چه چیزی را می خواهیم؟! به عبارت دیگر، ما از طریق تضاد به وضوح میرسیم. به عنوان مثال: دوستت را در نظر بگیر. احتمال دارد که دیگر نخواهی با آن فرد باشی و به دلیل این ارتباط، فهرستی طولانی در اختیار داری که هرگز دوباره برایت فراهم نمیشود. این میشود فهرست تضادهای تو. این فهرستی است که کمکت میکند در مورد آنچه هر فردی از زندگی میخواهد، به وضوح دست پیدا کنید. به عبارت دیگر، وقتی پای دوست سابق شما وسط میآید، توجه کردن به تضادها ایجاد وضوح میکند. بنابراین، توجه کردن به تضاد، اساسی است که تو را به وضوح میرساند. تضادهایی که در زندگی ما به وجود میآیند، به ما کمک میکنند تا سلایق خود را بشناسیم و مانند یک راهنما راه را به ما نشان میدهند. مثلاً ممکن است کسی دوست داشته باشد ماهها و سالها در اقیانوسها سفر کند؛ ولی یکی دیگر، عاشق سفرِ هوایی باشد. با تنوع سلیقه ها هر کدام از ما در یک مسیر متفاوت تلاش میکنیم و امکانات متفاوتی را اختراع میکنیم. خواسته ها در زندگی، مثل جریان آب میباشد و اگر شما کل یک مجموعه را بتوانید پر از آب کنید و این آب را راکد بگذارید، بعد از مدتی، بوی بد این آب، قابل تحمل نمیباشد. اگر تضادی نباشد زندگی ما راکد و بدون حرکت میشود. تضادها آمدند که به ما بیاموزندکه در مسیر خواستههای خودمان حرکت کنیم و به پیشرفت خود و جهان کمک کنیم. با حل کردن چالشها، اعتماد به نفس ما بالا میرود و احساس قدرت میکنیم و دیدِ وسیعتری نسبت به جهان پیدا میکنیم. از نظر من، آدمها در برخود با مشکلات دو دستهاند: دسته ی اول، افرادی هستند که در مشکلاتِ خود، متوقف ماندهاند؛ زیرا با تمرکز بر مشکلات، به خودشان اجازهی آگاهی از فرصتِ شگفت انگیزی که این ناخواستهها با خود دارند را نمیدهند و به همین سادگی، خودشان را از دانستنِ مهمترین راز موفقیت، محروم میکنند و به بختِ بدشان لعنت میفرستند! دسته ی دوم افرادی هستند که قوانین کیهانی را درک کردهاند و به راز موفقیت، پی بردهاند.آنها میدانند که قانونِ جهان هستی برای توسعه، این است که ما خواستههایی داشته باشیم و در عین حال، مکانیزمِ جهان برای ایجادِ خواسته درونمان، برخورد با ناخواستهها (مشکلات) است. این مهمترین راز موفقیت این افراد است. به همین دلیل این افراد به محض مواجهه با مشکل، از خودشان میپرسند: این همان چیزی است که من نمیخواهم، پس من دقیقاً چه چیزی میخواهم؟ سپس تمام قوا و ارادهشان را برای توجه کردن به خواستهشان به خدمت میگیرند. آنها افرادی هستند که نه تنها از مشکلات، گلایه نمیکنند؛ بلکه ایمان دارند این بزرگترین فرصت برای پیشرفت و سعادت شان است. آیا شما هم به مشکلات و ناخواستهها به عنوان راز موفقیّت نگاه میکنید؟! معدود افرادی هستند که راز موفقیّت را برخورد با ناخواستهها میدانند. سیستم جهان بر اساس تضاد ها طراحی شده است. گرم و سرد، تلخ و شیرین، خیر و شرّ، ترس و ایمان، فقر و ثروت، غم و شادی، سلامتی و بیماری و… معدود افرادی هستند که از دلِ همین ناخواستهها، پیشرفتهایی چون: کشتیهای غول آسا، هواپیما، تلفن، اینترنت، واکسنها، روشهای درمان بیماریها و……. ،کشف کردهاند. در اینجا، من این سؤال را مطرح میکنم که چرا شناسایی تضادها در زندگی، مهم است؟ میتوانم بگویم که پاسخ ما به این سؤال و روشی که در زندگی برای مواجهه با این سؤال انتخاب میکنیم، مهمترین راز موفقیّت یا دلیل بدبختی ماست و این موضوعی است که اکثر افراد، هنگام مواجهه با مشکلات، آن را فراموش میکنند. … ادامه دارد…..
برگرفته از کتاب موفقیت یا خوشبختی نویسنده: هاجر حاجتمند ( موجود در سایت)
کتابهای به چاپ رسیده؛
کتاب خودباوری و انگیزهی پایدار؛ نویسنده ( هاجر حاجتمند)
کتاب موفقیت یا خوشبختی؛ نویسنده (هاجر حاجتمند)
کتاب پول یا ثروت؛ نویسنده ( هاجر حاجتمند)
کتاب روانشناسی پول و ثروت نویسنده (هاجر حاجتمند)
کتاب خودت را دوباره بساز نویسنده (هاجر حاجتمند)
نمونه کتابهای الکترونیکی با ۵۰درصد تخفیف در سایت موجود میباشند