
-
تضاد یا مشکل، همان چیزی است که از آن خوشمان نمی آید در ما احساس ناراحتی و بی رغبتی ایجاد میکند و زمانی را صرف گله و شکایت از آن میکنیم؛ درباره اش حرف میزنیم و اعلام میکنیم که آن را نمیخواهیم.
-
تضادهایی که در زندگی ما به وجود می آیند، به ما کمک میکنند تا سلایق خود را بشناسیم
-
سیستم جهان بر اساس تضاد ها طراحی شده است. گرم و سرد، تلخ و شیرین، خیر و شرّ، ترس و ایمان، فقر و ثروت، غم و شادی، سلامتی و بیماری و… معدود افرادی هستند که از دلِ همین ناخواستهها، پیشرفتهایی چون: کشتیهای غولآسا، هواپیما، تلفن، اینترنت، واکسنها، روشهای درمان بیماریها و……. ،کشف کردهاند.
-
بهتر است بدانیم که این مسائل، چیزهایی هستند که باید باشند تا دقیقاً بدانیم که چه نوع زندگی را میخواهیم. امّا نقص ما از اینجا ناشی میشود که وقتی افراد به تضاد بر میخورند، به جای اینکه خواسته هایشان را مشخص و به آنها توجه کنند، بیشتر به خود مشکل توجه میکنند.
-
هر انسانی یک سری ارتعاش به واسطه ی رفتار و افکار و گفتارش ساطع میکند که وارد یک جهان فرکانسی میشود و در آن جهان فرکانس همه چیز با این شخص هم فرکانس است.
-
شما با همسرتان، هم فرکانس هستید. شما با پدر مادر و فرزند خود، هم فرکانس هستید. شما با شهر و اقوام و همسایه هایتان، با مشتری هایتان، با دوستان و هوادارن خود هم فرکانس هستید.
-
اختلاف نظر در مورد حقیقت زیاد است؛ شاید، از نظرِ یک انسان ثروتمند، پول در آوردن آسان است؛ ولی از نظر یک انسان فقیر، پول در آوردن سخت است. نکته ی مهم این جاست که چیزی که یک ذهن فقیر می بیند، همان چیزی نیست که یک ذهن ثروتمند می بیند.
-
ممکن است دو نفر در یک بازار و در یک موقعیت یکسان، یک نوع مغازه را باز کنند؛ ولی ممکن است، یکی بسیار موفق و دیگری ورشکست شود. یعنی: یک بازار، دو مغازه ی دیوار به دیوار، و دو نتیجه ی کاملاً متفاوت. چرا و چه دلیلی دارد ؟!
-
به جای راهکارهایی مثل سخت کار کردن، تغییرشغل، تغییر محل کار و…، به باورهایی که در مورد ثروت داریم، توجه کنیم؛ زیرا تا زمانی که ذهن ما برای فقر برنامه ریزی شده باشد، هیچ تلاشی قادر به ورود ِثروت به زندگی ما نیست.
-
. ما هرگز راضی نمیشویم که غذاهای فاسد و تاریخ گذشته را بخوریم و در این باره، خیلی وسواس به خرج میدهیم؛ امّا برای ذهن و روح خود، بهایی قائل نیستیم.
-
اگر انسان فقط دارای بُعدِ حیوانی بود و یک برنامه ی ساده و غیرقابل تغییر به مغزش داده شده بود تا فقط به غرایز خودش پاسخ دهد در این صورت، هیچ امیدی به پیشرفت وجود نداشت.
-
اعتقادات ما، تبدیل به واقعیّت های زندگی میشوند. نکته ی مهم این جاست آنچه را که به آن اعتقاد داریم الزاماً درست نیست. امّا همین اعتقاد، خواه درست یا غلط، به واقعیّت خواهد پیوست.
-
آگاهی یک اصل مهم است. اگر ما غذای نامناسبی خورده باشیم، میتوانیم در وعده ی دیگر، یک غذای سالم بخوریم و به سلامتی بدن خود کمک کنیم. در زندگی هم ممکن است، با لغزش هایی رو برو شویم؛ ولی نباید هرگز ناامید شویم. چون در هر لحظه ای که اراده کنیم میتوانیم به کمک تفکّرات سالم و رفتار مناسب، دوباره به مسیر درست برگردیم.
-
اولین عامل اینکه بعضی ها عملکرد ضعیف تری از حدّ معمول دارند، این است که نسبت به زندگی، گیج و بی هدف هستند. هیچ ایده و تفکّری نسبت به گذشته، حال و آینده ندارند. مثل کسی که بدون نقشه و هدف در جاده، رانندگی میکند و با دیدن تابلوهای کنار جاده، گیج میشود و نمی داند که به کدام سمت برود.
-
افراد موفّق، همانند تیرِ رها شده از کمان، دقیقاً میدانند از کجا شروع کردند وتا کجا باید با سرعت و بدون توقف بروند. پس همیشه سعی کنید مثل یک کمان دار حرفه ای، دقیق، جدّی، پرقدرت و با سرعت به سوی هدف نشانه بروید و شلیک کنید.
-
مسائلی که ذهن ما را به خود مشغول می کنند نشانه ی اندازه ی بزرگی ذهن ما هستند. چه چیزهایی برای ما مهم و با ارزش هستند؟! به چه چیزی اعتقاد داریم؟! اگر دقت کنیم میبینیم که افراد بزرگ منش ویژگیهای منحصر به فردی دارند. آنها دقیقا ً میدانند چه کسی هستند. آنها دقیقاً میدانند که بر روی چه موضوعاتی تمرکز کنند.
با آرزوی خوشبختی و موفقیت برای شما عزیزان
برای این کتابهای چاپی امکان خرید در سایت وجود دارد.
کتاب خودباوری و انگیزهی پایدار؛ نویسنده ؛ هاجر حاجتمند
کتاب موفقیت یا خوشبختی؛ نویسنده؛ هاجر حاجتمند
کتاب پول یا ثروت؛ نویسنده ؛ هاجر حاجتمند
کتاب روانشناسی پول و ثروت نویسنده ؛هاجر حاجتمند
کتاب خودت را دوباره بساز نویسنده ؛ هاجر حاجتمند
کتاب کیمیاگر خودت باش نویسنده؛ هاجر حاجتمند
نمونه کتابهای الکترونیکی با ۵۰درصد تخفیف در سایت موجود می باشند.