ما انسانها عادت داریم که موقعیتهای آسیبزا و خاطرات گذشته را مجدداً در ذهنمان مرور کنیم پس بدن ما مادام در حال تجربیات تلخی است که درگذشته داشتهایم. بدن ما در حالت استرس قرار میگیرد. وقتی توازن شیمیایی بدن به صورت مکرر بر هم بخورد، متعاقباً این حالت به حالت طبیعی بدن تبدیل خواهد شد و در نتیجه در بیشتر موارد دچار بیماری میشویم. وقتی شیری اجداد ما را تعقیب میکرد، واکنش استرس همان کاری را انجام میداد که برایش طراحی شده بود. منظورم برای محافظت از ما در برابر محیط بیرونی بود. اما اگر روزهای متوالی نگران ترفیع باشید، بیش از حد به کنفرانستان فکر کنید و یا نگران مادرتان باشید که در بیمارستان بستری است، این موقعیتها همان مواد شیمیایی را تولید میکند که وقتی شیری ما را دنبال میکند. از نقطه نظر روانشناختی، تولید بیش از حد هورمونهای استرس سبب ایجاد احساسات خشم، ترس، حسادت و نفرت میشود؛ سبب بروز پرخاشگری، ناراحتی، دلهره و احساس ناامنی میشود؛ و باعث میشود رنج، درد، اندوه، نومیدی و افسردگی را تجربه کنیم. بیشتر مردم بیشتر وقت خود را صرف افکار و احساسات منفی میکنند. آیا احتمال دارد که بیشتر وقایعی که در موقعیت کنونی برای ما رخ میدهد، منفی باشد؟ مطمئناً نخیر!. منفی بودن به این دلیل زیاد به چشم میآید که ما یا داریم در انتظار
استرس زندگی میکنیم و یا داریم خاطرات استرسزا را مرور میکنیم و لذا بیشتر افکار و احساساتمان تحت تأثیر این هورمونهای قدرتمند استرس قرار دارد. واکنش استرس و هورمونهایی که در اثر این واکنش فعال میشوند، ما را مجبور میکند که روی مسائل زندگی به شیوهای وسواس گونهای عمل کنیم.ترس و استرس باعث میشود خودرا در یک محدوده امن قرار دهیم ونتوانیم فراتر از از محدوه امن خود فکر و عمل کنیم. در نتیجه خود را در محدودهی قلمروی فیزیکی تعریف میکنیم؛ ما معنویت، آگاهی، خودآگاهی و هشیاری خود را کاهش میدهیم.
به دیگر، مادیگرا میشویم .یعنی عادت میکنیم که درگیر افکار مرتبط با چیزهای محیط بیرونی شویم. هویت خود را وابسته به دنیای مادی تعریف میکنیم. جذب دنیای بیرون میشویم، ا سترس ما را مجبور میکنند که روی دنیای بیرون تمرکز کنیم .چیزهایی که داریم، افرادی که میشناسیم، جاهایی که باید برویم، مشکلاتی که داریم، مدل مویی که از آن بدمان میآید، اعضای بدن، وزن و قیافهمان در مقایسه با دیگران، زمانی که داریم و نداریم و ………… و نتایج خود را بر حسب آن چیزهایی که به یاد میآوریم و داریم محاسبه میکنیم. احساس ترس و استرس، ما را در دنیای مادی گیر میاندازد. احساساتی مانند خشم، نفرت، رنج، شرم، احساس گناه، قضاوت و شهوت باعث میشود توجه ما در دنیای فیزیکی باشد، چون فرکانس ما کُندتر بوده و به اشیای مادی نزدیکترهستیم. بیشتر ما به این مفهوم اعتقاد داریم که «کسی» هستیم.که کیستی خود را ناشی از محیط اطراف، بدنی که داریم و زمانی که در آن هستیم تعریف میکنیم. وقتی ما به این کس تبدیل میشویم یعنی همین خود فیزیکی مادی گرایانهای که در حالت استرس زندگی میکند،فراموش میکنیم که در واقع چه کسی هستیم. پیوندمان قطع شده و احساس میکنیم از ذات الهی خود جدا هستیم.
احساساتی مانند عشق، شادی و شکرگزاری، فرکانس بالاتری دارند. در نتیجه بیشتر شبیه انرژی و کمتر شبیه ماده هستیم. ما با احساساتی مانند عشق، شادی و شکرگزاری در حالت آفرینش هستیم که همان حالت عرفانی و طبیعی ماست، آفرینش یک تقدیر جدید در دستان ماست. زمانی که ما در حالت آفرینش هستیم، زندگی دلخواه خود را خلق میکنیم. در این حالت به جای تمرکز روی احساس ترس و استرس، تمرکزمان روی انرژی است و میتوانیم آینده خود را آنطور که دلمان میخواهد را خلق کنیم . در حالت آرامش، بدن ما در حالت ترمیم و بازسازی قرار دارد، از ناشناخته ها هراس نداریم، سیستم ایمنی بدنما قویتر است. وقتی عواطفی مانند عشق، اعتماد، شادی و شکرگزاری را در بدنمان ایجاد میکنیم که این حالت، حالت وجودی طبیعی ماست. این عواطف ما را به سمت آیندهای جدید میبرند. در این حالت خودخواه نیستیم، میخواهیم مشارکت کنیم. ذهنمان محدود نیست و به امکانهای جدیدی باور داریم.
برگرفته ازکتاب خودباوری و انگیزهی پایدار؛ نویسنده ( هاجر حاجتمند)
کتابهای به چاپ رسیده
کتاب خودباوری و انگیزهی پایدار؛ نویسنده ( هاجر حاجتمند)
کتاب موفقیت یا خوشبختی؛ نویسنده (هاجر حاجتمند)
کتاب پول یا ثروت؛ نویسنده ( هاجر حاجتمند)
کتاب روانشناسی پول و ثروت نویسنده (هاجر حاجتمند)
کتاب خودت را دوباره بساز نویسنده (هاجر حاجتمند)
کتاب – سایت هاجر حاجتمند

